گذشتهی ساده:
mixedشکل سوم:
mixedسومشخص مفرد:
mixesوجه وصفی حال:
mixingشکل جمع:
mixesغذا و آشپزی درآمیختن، آمیختن، مخلوط کردن، ترکیب کردن، قاتی کردن، درهم کردن، آشوردن، سرشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
Oil and water do not mix.
روغن و آب درآمیخته نمیشود.
to mix sugar, flour, and eggs
شکر و آرد و تخم مرغ را مخلوط کردن
to mix work and play
کار و بازی را با هم قاطی کردن
to mix boys and girls in school
پسران و دختران را در مدرسه مختلط کردن
to mix with other people
با اشخاص دیگر محشور بودن
Mix blue and yellow paint to make green.
برای ساختن رنگ سبز، رنگ آبی را با زرد بیامیز.
to mix a cocktail
کوکتل درست کردن
cement mix
سمنت آمیخته (و آمادهی مصرف)
Everything is in a mix.
همهچیز آشفته است.
Do you take your vodka straight or with a mix?
آیا ودکای خود را خالص میخورید یا با چیزی؟
There was a strange mix of people at the party.
آمیزهی عجیب و غریبی از اشخاص در مهمانی جمع شده بودند.
غذا و آشپزی آمیزه، مخلوط، اختلاط
a cake mix
آمیزهی کیک، مخلوط کیک
عمل آمیختن، آمیزش
(با هم) اشتباه گرفتن
گیج کردن (کسی)
به هم ریختن، درهمبرهم کردن، آشفته کردن، قاتیپاتی کردن یا شدن، نامنظم کردن
ست کردن اجزای مختلف با یکدیگر، ترکیب و هماهنگ کردن اجزای مختلف با هم
ست کردن اجزای مختلف با یکدیگر، ترکیب و هماهنگ کردن اجزای مختلف با هم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mix» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mix