با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Admix

ædˈmɪks ædˈmɪks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    admixed
  • شکل سوم:

    admixed
  • سوم‌شخص مفرد:

    admixes
  • وجه وصفی حال:

    admixing

معنی

verb - transitive
آمیختن، مخلوط کردن، به‌هم پیوستن، مخلوط شدن، آمیزش کردن، دخالت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admix

  1. verb To put together into one mass so that the constituent parts are more or less homogeneous
    Synonyms: amalgamate, blend, commingle, commix, fuse, intermingle, intermix, merge, mingle, mix, stir

ارجاع به لغت admix

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admix» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/admix

لغات نزدیک admix

پیشنهاد بهبود معانی