فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Admix

ædˈmɪks ædˈmɪks

گذشته‌ی ساده:

admixed

شکل سوم:

admixed

سوم‌شخص مفرد:

admixes

وجه وصفی حال:

admixing

معنی

verb - transitive

آمیختن، مخلوط کردن، به‌هم پیوستن، مخلوط شدن، آمیزش کردن، دخالت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admix

  1. verb to put together into one mass so that the constituent parts are more or less homogeneous
    Synonyms:
    mix mingle blend merge intermix intermingle commingle stir fuse amalgamate commix

ارجاع به لغت admix

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admix» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/admix

لغات نزدیک admix

پیشنهاد بهبود معانی