فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Hybrid

ˈhaɪbrɪd ˈhaɪbrɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hybrids

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از چند جز ناجورساخته شده باشد کلمه‌ای که اجزا آن از زبان‌های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گیاه‌شناسی)پیوندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- hybrid corn
- ذرت دورگه
- a hybrid fruit
- میوه پیوندی
- a hybrid society
- جامعه‌ی چندگونه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hybrid

  1. noun composite, mixture
    Synonyms:
    combination compound mixture cross mongrel amalgam crossbreed mule half-breed half-blood half-caste miscegenation incross outcross
    Antonyms:
    pure unmixed homogeneous purebred thoroughbred pedigreed

ارجاع به لغت hybrid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hybrid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hybrid

لغات نزدیک hybrid

پیشنهاد بهبود معانی