آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ اسفند ۱۴۰۳

    Mule

    mjuːl mjuːl

    شکل جمع:

    mules

    توضیحات:

    در معنای ششم همچنین می‌توان از Moscow mule به‌جای mule استفاده کرد.

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای ششم: Mule

    معنی mule | جمله با mule

    noun countable

    جانورشناسی قاطر، استر، خراسب (حاصل جفت‌گیری اسب ماده و الاغ نر)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    She hitched the mule to the cart and set off for town.

    او قاطر را به گاری بست و به‌سمت شهر به راه افتاد.

    Farmers often use mules for plowing fields.

    کشاورزان معمولاً از استرها برای شخم زدن مزارع استفاده می‌کنند.

    noun slang countable

    قاچاقچی مواد غیرقانونی (به‌ویژه موادمخدر)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The mule claimed he didn't know what he was carrying.

    قاچاقچی ادعا کرد که نمی‌دانسته درحال حمل چه چیزی است.

    Authorities are cracking down on mules working for drug cartels.

    مقامات درحال سرکوب قاچاقچیانی هستند که برای کارتل‌های موادمخدر کار می‌کنند.

    noun countable

    پوشاک دمپایی سربسته‌ی زنانه، کفش سربسته‌ی زنانه

    I prefer wearing mules during the summer.

    ترجیح می‌دهم که در تابستان دمپایی سربسته‌ بپوشم.

    Her new mules had a chic and modern design.

    کفش‌های سربسته‌ی جدید او طراحی شیک و مدرنی داشتند.

    noun countable

    (فرد) یک‌دنده، لج‌باز، کله‌شق، خودرأی، خیره‌سر

    He’s such a mule that he refuses to ask for help.

    او به‌قدری لج‌باز است که حاضر نیست از کسی کمک بخواهد.

    No matter how many times I explain, he is such a mule that he won't listen.

    فرق نمی‌کنه که چند دفعه توضیح بدم، اون اون‌قدر کله‌شقه که گوش نمی‌ده.

    noun countable

    دستگاه نخ‌ریسی، دستگاه ریسندگی

    Operating a mule requires a high degree of skill.

    کار با دستگاه ریسندگی نیازمند مهارت بالایی است.

    The foreman inspected the mule to ensure it was running properly.

    سرکارگر دستگاه نخ‌ریسی را بررسی کرد تا مطمئن شود که به‌‌درستی کار می‌کند.

    noun countable

    قاطر مسکو (نوعی کوکتل که از ودکا، آب‌جوی زنجبیل و آب‌لیمو تهیه شده و معمولاً در لیوان‌های مسی سرو می‌شود)

    The Mule is known for its distinctive copper mug.

    نوشیدنی قاطر مسکو به‌خاطر لیوان مسی خاصش معروف است.

    She garnished her mule with fresh mint leaves.

    او نوشیدنی قاطر مسکوی خود را با برگ‌های تازه‌ی نعناع تزئین کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mule

    1. noun the hybrid offspring of a donkey and a horse; esp., the offspring of a jackass and a mare: mules are nearly always sterile
      Synonyms:
      ass jack donkey hybrid crossbreed jackass jenny hinny hinney burro slipper scuff spinner army mule Missouri mule

    سوال‌های رایج mule

    شکل جمع mule چی میشه؟

    شکل جمع mule در زبان انگلیسی mules است.

    ارجاع به لغت mule

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mule» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mule

    لغات نزدیک mule

    • - mulch
    • - mulct
    • - mule
    • - mule deer
    • - mule skinner
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.