فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scuff

skʌf skʌf

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صدای خراش، خراش، فرسایش، ساییدن، کلش‌کلش کردن،با مشت حمله کردن، مشت خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

children scuffed the carpet with muddy shoes

بچه‌ها با کفش‌های گلی فرش را پامال کردند

a badly scuffed stairway

پلکانی که در اثر رفت و آمد خیلی خراشیده شده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The heels of his shoes are completely scuffed.

پاشنه‌ی کفش‌های او کاملاً ساییده شده است.

People who scuff their feet wear out their shoes faster.

کسانی که پای خود را بر زمین می‌کشند، کفش‌های خود را زودتر کهنه می‌کنند.

the scuffs on the heels of his shoes

ساییدگی پاشنه‌ی کفش‌های او

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scuff

  1. verb to drag (the feet) along the floor or ground while walking
    Synonyms:
    drag shuffle scuffle shamble
  1. noun a slipper that has no fitting around the heel
    Synonyms:
    mule sound scrape clamor

ارجاع به لغت scuff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scuff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scuff

لغات نزدیک scuff

پیشنهاد بهبود معانی