صدای خراش، خراش، فرسایش، ساییدن، کلشکلش کردن،با مشت حمله کردن، مشت خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
children scuffed the carpet with muddy shoes
بچهها با کفشهای گلی فرش را پامال کردند
a badly scuffed stairway
پلکانی که در اثر رفت و آمد خیلی خراشیده شده است
The heels of his shoes are completely scuffed.
پاشنهی کفشهای او کاملاً ساییده شده است.
People who scuff their feet wear out their shoes faster.
کسانی که پای خود را بر زمین میکشند، کفشهای خود را زودتر کهنه میکنند.
the scuffs on the heels of his shoes
ساییدگی پاشنهی کفشهای او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scuff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scuff