آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Shamble

ˈʃæmbl ˈʃæmbl

معنی shamble | جمله با shamble

verb - intransitive

لِخ‌لِخ کردن، لِخ‌لِخ‌کنان رفتن، پا کشان رفتن، لک و لک کردن، پای خود را روی زمین کشیدن و رفتن، تلوتلو خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

After a long night of partying, he could only shamble back to his apartment.

او بعد از شبی طولانی که در مهمانی گذراند، با تلوتلو به آپارتمانش برگشت.

The old man's legs were weak, causing him to shamble along the sidewalk.

پاهای پیرمرد ضعیف بود و باعث می‌شد در پیاده‌رو لِخ‌لِخ کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shamble

  1. verb walk by dragging one's feet
  1. verb to drag (the feet) along the floor or ground while walking
    Synonyms:
  1. noun walking with a slow dragging motion without lifting your feet
    Synonyms:
    shuffle shuffling shambling

ارجاع به لغت shamble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shamble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shamble

لغات نزدیک shamble

پیشنهاد بهبود معانی