فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shamble

ˈʃæmbl ˈʃæmbl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

لِخ‌لِخ کردن، لِخ‌لِخ‌کنان رفتن، پا کشان رفتن، لک و لک کردن، پای خود را روی زمین کشیدن و رفتن، تلوتلو خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

After a long night of partying, he could only shamble back to his apartment.

او بعد از شبی طولانی که در مهمانی گذراند، با تلوتلو به آپارتمانش برگشت.

The old man's legs were weak, causing him to shamble along the sidewalk.

پاهای پیرمرد ضعیف بود و باعث می‌شد در پیاده‌رو لِخ‌لِخ کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shamble

  1. verb walk by dragging one's feet
    Synonyms:
    shuffle scuffle hobble dodder
  1. verb to drag (the feet) along the floor or ground while walking
    Synonyms:
    shuffle scuff scuffle
  1. noun walking with a slow dragging motion without lifting your feet
    Synonyms:
    shuffle shuffling shambling

ارجاع به لغت shamble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shamble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shamble

لغات نزدیک shamble

پیشنهاد بهبود معانی