آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Shuffle

    ˈʃʌfl ˈʃʌfl

    گذشته‌ی ساده:

    shuffled

    شکل سوم:

    shuffled

    سوم‌شخص مفرد:

    shuffles

    وجه وصفی حال:

    shuffling

    شکل جمع:

    shuffles

    معنی shuffle | جمله با shuffle

    noun verb - transitive verb - intransitive adverb

    برزدن، به‌هم آمیختن، به‌هم مخلوط کردن، این‌سو و آن‌سو حرکت کردن، بی‌قرار بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Hejazi shuffled the cards.

    حجازی ورق‌ها را بر زد.

    Tired miners shuffled homeward.

    معدنچی‌های خسته لخ‌لخ‌کنان به سوی خانه می‌رفتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    There was a shuffle of papers on his desk.

    توده‌ی درهم و برهمی از کاغذ روی میزش بود.

    to shuffle funds among various accounts

    وجوه را در چند حساب مختلف جابه‌جا کردن

    He shuffled the letters all the time instead of working.

    به‌جای کار کردن همه‌اش به نامه‌ها ور می‌رفت.

    don't shuffle, tell us where it is!

    طفره نرو، بگو کجاست!

    He shuffled out of the work by pretending to be ill.

    با تظاهر به بیماری از زیر کار در می‌رفت.

    He shuffled his feet as he waited.

    درحال انتظار که بود مرتباً پاهای خود را پس و پیش می‌کرد.

    The children were shuffling in their seats.

    بچه‌ها در صندلی‌های خود وول می‌خوردند.

    He shuffled out of his clothes and jumped into the pool.

    با شتاب رخت‌های خود را کند و پرید توی استخر.

    The task of training new teachers was lost in the shuffle of war.

    هیجان جنگ کار آموزش آموزگاران جدید را در بوته‌ی فراموشی افکند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shuffle

    1. verb move along lazily
      Synonyms:
      drag trail straggle scuff pad scramble limp stumble scrape muddle
      Antonyms:
      run
    1. verb rearrange, mix up
      Synonyms:
      change mess up disrupt disturb disorder disorganize confuse jumble mix up shift disarrange intermix change the order disarray dislocate discompose break the deck
      Antonyms:
      arrange order organize

    Phrasal verbs

    shuffle off

    خلاص شدن، دور انداختن، (از شر چیزی) راحت شدن

    Idioms

    lose in the shuffle

    (به‌واسطه‌ی شلوغی و عدم‌نظم) از قلم افتادن یا انداختن، گم کردن یا شدن

    سوال‌های رایج shuffle

    گذشته‌ی ساده shuffle چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده shuffle در زبان انگلیسی shuffled است.

    شکل سوم shuffle چی میشه؟

    شکل سوم shuffle در زبان انگلیسی shuffled است.

    شکل جمع shuffle چی میشه؟

    شکل جمع shuffle در زبان انگلیسی shuffles است.

    وجه وصفی حال shuffle چی میشه؟

    وجه وصفی حال shuffle در زبان انگلیسی shuffling است.

    سوم‌شخص مفرد shuffle چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shuffle در زبان انگلیسی shuffles است.

    ارجاع به لغت shuffle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shuffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shuffle

    لغات نزدیک shuffle

    • - shudder
    • - shuddery
    • - shuffle
    • - shuffle off
    • - shuffleboard
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.