گذشتهی ساده:
arrangedشکل سوم:
arrangedسومشخص مفرد:
arrangesوجه وصفی حال:
arrangingآراستن، چیدن، مرتب کردن، پیراستن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Pari arranged the chairs around the table.
پری صندلیها را دور میز چید.
Homa swept and arranged the room.
هما اتاق را جارو و مرتب کرد.
Mina arranged the pictures in three boxes.
مینا عکسها را در سه جعبه دسته کرد.
تهیه کردن، آماده کردن، فراهم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This bank arranges temporary loans, too.
این بانک وام موقت هم فراهم میکند.
قطعهی موسیقی را با آلات موسیقی دیگر یا آوازهای دیگر اجرا کردن، (موسیقی) اقتباس کردن، قطعهی موسیقی را دگرسان کردن
folk songs arranged by Sherry Fiorendino
آوازهای محلی به اقتباس و آرایش شری فیورندینو
منظم کردن، سازمند کردن
ترتیب دادن، قرار گذاشتن، مقرر داشتن، سازوار کردن، برنامه ریزی کردن
Please arrange to have a taxi bring us from the airport.
لطفاً ترتیبی دهید که یک تاکسی ما را از فرودگاه بیاورد.
I have arranged for you to meet with the minister.
ترتیبش را دادهام که با وزیر ملاقات کنی.
I have arranged with Julie to go with them.
با جولی قرار گذاشتهام که با آنها بروم.
to arrange a program of entertainment
برنامهی سرگرمی را ریختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arrange» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arrange