فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Blueprint
ˈbluːˌprɪnt
ˈbluːˌprɪnt
معنی‌ها و نمونه‌جمله
noun
verb - transitive
طرح، نقشه، نقشه کلی، طرح کلی
noun
verb - transitive
چاپ آبی (نوعی چاپ که زمینه آن آبی و نقش آن سفید است)، چاپ اوزالید (نوعی چاپ که برای کپی نقشه و رسم‌های فنی به‌کار می‌رود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
verb - transitive
طرح کلی ساختن، برنامه‌ی کار را ریختن
a blueprint for the world of tomorrow
برنامه‌ی کلی برای جهان فردا
مترادف و متضاد blueprint
-
noun planSynonyms:plan design scheme layout draft model sketch game plan master plan prototype rendering architectural plan archetype
ارجاع به لغت blueprint
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «blueprint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blueprint