فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prototype

ˈproʊt̬ətaɪp ˈprəʊtətaɪp

گذشته‌ی ساده:

prototyped

شکل سوم:

prototyped

سوم‌شخص مفرد:

prototypes

وجه وصفی حال:

prototyping

شکل جمع:

prototypes

توضیحات:

همچنین می‌توان از antetype به‌ جای prototype استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

نمونه‌ی اولیه، پیش‌نمونه، پیشمونه، الگوی نخستین، مدل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The team unveiled the prototype at the technology conference.

این تیم، نمونه‌ی اولیه را در کنفرانس فناوری رونمایی کرد.

the prototype of a new car

الگوی نخستین اتومبیلی جدید

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His prototype received positive feedback from potential investors.

پیش‌نمونه‌‌ی او بازخورد مثبتی از طرف سرمایه‌گذاران احتمالی دریافت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prototype

  1. noun original, example
    Synonyms:
    model archetype pattern example standard type norm criterion paradigm precedent forerunner precursor antecedent ancestor first ideal mock-up predecessor antecessor

ارجاع به لغت prototype

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prototype» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prototype

لغات نزدیک prototype

پیشنهاد بهبود معانی