گذشتهی ساده:
prototypedشکل سوم:
prototypedسومشخص مفرد:
prototypesوجه وصفی حال:
prototypingشکل جمع:
prototypesهمچنین میتوان از antetype به جای prototype استفاده کرد.
نمونهی اولیه، پیشنمونه، پیشمونه، الگوی نخستین، مدل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team unveiled the prototype at the technology conference.
این تیم، نمونهی اولیه را در کنفرانس فناوری رونمایی کرد.
the prototype of a new car
الگوی نخستین اتومبیلی جدید
His prototype received positive feedback from potential investors.
پیشنمونهی او بازخورد مثبتی از طرف سرمایهگذاران احتمالی دریافت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prototype» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prototype