فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prototype

ˈproʊt̬ətaɪp ˈprəʊtətaɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prototyped
  • شکل سوم:

    prototyped
  • سوم شخص مفرد:

    prototypes
  • وجه وصفی حال:

    prototyping
  • شکل جمع:

    prototypes

توضیحات

همچنین می‌توان از antetype به‌ جای prototype استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    نمونه اولیه، پیش نمونه، پیشمونه، الگوی نخستین، مدل
    • - prototypes of future aircrafts were demonstrated.
    • - الگوی هواپیماهای آینده را به نمایش گذاشتند.
    • - the prototype of a new car.
    • - نمونه اولیه یک اتومبیل جدید.
    • - a prototype atomic engine.
    • - یک نمونه اولیه از موتور اتمی.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prototype

  1. noun original, example
    Synonyms: ancestor, antecedent, antecessor, archetype, criterion, first, forerunner, ideal, mock-up, model, norm, paradigm, pattern, precedent, precursor, predecessor, standard, type

ارجاع به لغت prototype

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prototype» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prototype

لغات نزدیک prototype

پیشنهاد بهبود معانی