فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Predecessor

ˈpredəsesər ˈpriːdəsesə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    predecessors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    سابق، قبلی، جد، اجداد، (در جمع) پیشنیان
  • countable
    ماقبل، سلف
    • - The president praised his predecessors.
    • - رئیس‌جمهور از اسلاف خود (رئیس‌جمهوران پیشین) تعریف کرد.
    • - The new building is bigger than its predecessor.
    • - ساختمان جدید از ساختمان قبلی بزرگ‌تر است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد predecessor

  1. noun something, someone that
    Synonyms: comes before ancestor, antecedent, antecessor, forebear, foregoer, forerunner, former, precursor, previous, prior, prototype
    Antonyms: derivative, descendant, successor

ارجاع به لغت predecessor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predecessor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predecessor

لغات نزدیک predecessor

پیشنهاد بهبود معانی