گذشتهی ساده:
schemedشکل سوم:
schemedسومشخص مفرد:
schemesوجه وصفی حال:
schemingشکل جمع:
schemesبرنامه، طرح، نقشه، ترتیب، رویه، تدبیر، تمهید
a new scheme for rural electrification
طرحی تازه برای برقرسانی به روستاها
a government scheme for fighting illiteracy
تدبیر دولت برای پیکار با بیسوادی
a health insurance scheme
برنامهی بیمهی سلامتی
a scheme to get control of the government
ترفندی برای اعمال نفوذ در دستگاه دولت
another scheme to cheat old farmers
حقهای دیگر برای گولزدن کشاورزان سالخورده
a color scheme
آرایش رنگها
the scheme of things in the material world
نظام چیزها در جهان مادی
نقشه ریختن، توطئه چیدن، دسیسه کردن، سوسه آمدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His enemies were scheming his expulsion.
دشمنانش برای اخراج او نقشه میچیدند.
a scheming man
مرد حقهباز
They schemed against me.
علیه من دسیسه کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scheme» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scheme