با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cabal

kəˈbæl kəˈbæl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    caballed
  • شکل سوم:

    caballed
  • وجه وصفی حال:

    caballing
  • شکل جمع:

    cabals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
سیاست ناپسند انجمن سری، گروه سری، فرقه، دارودسته، گروه، گروهک، باند (برای سرنگونی یک حکومت تشکیل می‌شوند.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The cabal's intricate plans slowly unraveled under the scrutiny of the authorities.
- نقشه‌های پیچیده‌ی گروه سری به‌آرامی تحت‌نظارت مقامات از بین رفت.
- The cabal of hackers worked together to breach the company's security system.
- گروه هکرها با یکدیگر کار کردند تا به سیستم امنیتی شرکت نفوذ کنند.
- the cabal of influential businessmen
- دارودسته‌ی تجار پرنفوذ
noun countable
سیاست توطئه، دسیسه
- Uncovering the cabal's true intentions required diligent investigation and careful surveillance.
- کشف مقاصد واقعی توطئه مستلزم بررسی و نظارت دقیق بود.
- Uncovering the cabal's scheme was a key challenge for the undercover agent.
- کشف نقشه‌ی توطئه‌ یک چالش کلیدی برای مامور مخفی بود.
verb - intransitive
گروه تشکیل دادن، دارودسته تشکیل دادن، فرقه تشکیل دادن، گروهک سیاسی تشکیل دادن
- The group of politicians decided to cabal against the current administration.
- این گروه از سیاست‌مداران تصمیم گرفتند علیه دولت فعلی گروهک سیاسی تشکیل دهند.
- The wealthy elite often cabal together to influence government policies.
- رجال ثروتمند اغلب برای تأثیرگذاری بر سیاست‌های دولت با هم گروه تشکیل می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cabal

  1. noun plot
    Synonyms: scheme, conspiracy, intrigue

ارجاع به لغت cabal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cabal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cabal

لغات نزدیک cabal

پیشنهاد بهبود معانی