آخرین به‌روزرسانی:

Machination

ˌmæʃəˈneɪʃn̩ ˌmækɪˈneɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله

noun

دسیسه، تدبیر، طرح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We decided to reveal their machinations to everyone.

تصمیم گرفتیم توطئه آنان را برای همه آشکار کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد machination

  1. noun maneuver, plot
    Synonyms:
    trick scheme ploy artifice ruse stratagem design device dodge practice intrigue conspiracy cabal dirty work skullduggery monkey business song and dance sellout on the make

ارجاع به لغت machination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «machination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/machination

لغات نزدیک machination

پیشنهاد بهبود معانی