آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آبان ۱۴۰۴

    Practice

    ˈpræktɪs ˈpræktɪs

    گذشته‌ی ساده:

    practiced

    شکل سوم:

    practiced

    سوم‌شخص مفرد:

    practices

    وجه وصفی حال:

    practicing

    شکل جمع:

    practices

    معنی practice | جمله با practice

    noun uncountable B2

    عمل، اجرا

    It seemed like a good plan, but in practice it failed.

    به نظر نقشه‌ی خوبی می‌آمد؛ ولی در عمل با شکست مواجه شد.

    To put our plans into practice requires money as well as hard work.

    به انجام رساندن نقشه‌های ما مستلزم داشتن پول و همچنین کار زیاد است.

    noun countable uncountable C2

    عادت، رویه، سنت، رسم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Wearing uniforms is a standard practice in many schools.

    پوشیدن لباس فرم در بسیاری از مدارس، رویه‌ی معمولی است.

    It’s a common practice to remove shoes before entering someone’s home in Japan.

    در ژاپن، عادت است که قبل‌از ورود به خانه‌ی کسی، کفش‌ها را درآورند.

    noun countable uncountable A2

    تمرین، ممارست

    Choir members are required to attend practice twice a week.

    اعضای گروه کر موظفند دو بار در هفته در تمرین شرکت کنند.

    Regular practice is essential for mastering a new language.

    تمرین منظم برای تسلط بر زبان جدید ضروری است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to be out of practice

    تمرین نداشتن

    ... night and day there was practice and repetition

    ... شب و روز تمرین و تکرار بود

    piano practice

    تمرین پیانو

    noun countable

    مطب، حرفه، کلینیک، مرکز تخصصی

    He started his medical practice after completing his residency.

    او پس‌از پایان دوره‌ی رزیدنسی، مطب پزشکی خود را راه‌اندازی کرد.

    Their law practice has been serving clients for over 50 years.

    دفتر حقوقی آن‌ها بیش از ۵۰ سال است که به مشتریان خدمات می‌دهد.

    verb - intransitive verb - transitive B2

    تمرین کردن، ممارست کردن

    شکل نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی: practise

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    She practises the violin every day.

    او هر روز ویولن تمرین می‌کند.

    He practices basketball everyday.

    هر روز بسکتبال تمرین می‌کند.

    verb - intransitive verb - transitive

    (به‌ کاری) پرداختن

    شکل نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی: practise

    She practised medicine for 20 years.

    او ۲۰ سال به طبابت پرداخت.

    How long have you been practising as a dentist?

    چند وقت است که به‌عنوان دندان‌پزشک مشغول به کار هستید؟

    verb - transitive

    عمل کردن، ادا کردن، انجام دادن (به‌طور منظم و اغلب بر اساس عرف یا مذهب یا مجموعه‌ای از قوانین یا به‌عنوان عادت)

    شکل نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی: practise

    The new government has promised all citizens the right to practise their religion.

    حکومت جدید به همه‌ی شهروندان وعده داده است که حق دارند آن‌ها به دین خود عمل کنند.

    Practicing safe sex is an important way of avoiding HIV infection.

    برقراری و انجام رابطه‌ی جنسی ایمن یکی از راه‌های مهم برای جلوگیری از ابتلا به HIV است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد practice

    1. noun routine, usual procedure
      Synonyms:
      way method system manner form fashion habit custom rule use usage convention tradition process proceeding habitude mode praxis wont utility usefulness convenance trick
      Antonyms:
      refrain abstention
    1. noun exercise, application
      Synonyms:
      drill training repetition application assignment homework operation recitation rehearsal relating experience discipline preparation effect use work-out action study background tune-up prepping drilling seasoning recounting iteration
      Antonyms:
      neglect ignorance
    1. noun business; clientele of business
      Synonyms:
      work profession career vocation clients patients
    1. verb repeat action to improve
      Synonyms:
      exercise train rehearse drill study polish hone sharpen prepare iterate go over work out work run through try out warm up do again discipline tune up habituate walk through dress rehearse dry run build up recite dress become seasoned shake-down
    1. verb carry out; undertake
      Synonyms:
      do execute perform fulfill apply pursue engage in function carry on put into effect follow observe work at live up to ply specialize in
      Antonyms:
      stop halt neglect forget cease

    Collocations

    in practice

    در عمل

    put into practice

    به مرحله‌ی انجام رساندن، جامه‌ی عمل پوشاندن

    Idioms

    make a practice of

    از روی عادت یا رسم انجام دادن، معمولاً انجام دادن

    practice makes perfect

    کار نیکو کردن از پر کردن است

    practice what you preach

    آنچه را که به دیگران پند می‌دهی، خودت هم انجام بده/ اول خودت را اصلاح کن، بعد دیگران را

    put into practice

    به مرحله‌ی انجام رساندن، جامه‌ی عمل پوشاندن

    لغات هم‌خانواده practice

    noun
    practice, practitioner
    adjective
    practiced, practicing
    verb - transitive
    practice

    سوال‌های رایج practice

    گذشته‌ی ساده practice چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده practice در زبان انگلیسی practiced است.

    شکل سوم practice چی میشه؟

    شکل سوم practice در زبان انگلیسی practiced است.

    شکل جمع practice چی میشه؟

    شکل جمع practice در زبان انگلیسی practices است.

    وجه وصفی حال practice چی میشه؟

    وجه وصفی حال practice در زبان انگلیسی practicing است.

    سوم‌شخص مفرد practice چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد practice در زبان انگلیسی practices است.

    ارجاع به لغت practice

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «practice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/practice

    لغات نزدیک practice

    • - practicality
    • - practically
    • - practice
    • - practice makes perfect
    • - practice teacher
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.