با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rehearsal

rəˈhɜrːsl rɪˈhɜːsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rehearsals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
تمرین نمایش، تکرار، تمرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a rehearsal of the story of her misfortune
- تکرار داستان بدبیاری او
- No need to give a rehearsal of details.
- نیازی به بازگویی جزئیات نیست.
- a full-dress rehearsal of Othello
- تمرین نمایش اوتللو با لباس کامل
- Two of his plays are in rehearsal.
- مشغول تمرین دو تا از نمایش‌های او هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rehearsal

  1. noun preparation for performance
    Synonyms: call, description, drill, dry run, experiment, going-over, practice, practice session, prep, reading, readying, recital, recitation, recounting, rehearsing, relation, retelling, run-through, shakedown, test flight, trial balloon, trial performance, tryout, workout
    Antonyms: cold turkey

Collocations

  • in rehearsal

    (نمایش و غیره) در حال تمرین، در دست تمرین

  • put a play into rehearsal

    نمایشنامه‌ای را به مرحله‌ی تمرین رساندن

ارجاع به لغت rehearsal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rehearsal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rehearsal

لغات نزدیک rehearsal

پیشنهاد بهبود معانی