دورهی خماری بعد ترک
During the cold turkey, she experienced insomnia, sweating, and severe anxiety.
درطول دورهی خماری، بیخوابی، تعریق و اضطراب شدید را تجربه کرد.
The cold turkey lasted for nearly ten days before he began to feel normal again.
دورهی خماریاش حدود ده روز طول کشید تا دوباره احساس طبیعی پیدا کند.
بهطور ناگهانی، یکباره، بیمقدمه، بیآمادگی، بیدرنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He decided to go cold turkey and has not touched opium since.
او تصمیم گرفت یکباره ترک اعتیاد کند و دیگر لب به تریاک نزده است.
She decided to stop using social media cold turkey.
او تصمیم گرفت استفاده از شبکههای اجتماعی را بهطور ناگهانی قطع کند.
to approach a sales prospect cold turkey
بیمقدمه به خریدار احتمالی نزدیک شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cold turkey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cold turkey