فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Detox

ˈdiːtɑːks ˈdiːtɒks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    detoxed
  • شکل سوم:

    detoxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    detoxes
  • وجه وصفی حال:

    detoxing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable
سم‌زدایی، پاک‌سازی، زهرزدایی، تصفیه (دوره‌ای کوتاه که در آن فرد برای پاک‌سازی بدن، از مصرف مواد ناسالم خودداری می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Recent studies have explored the potential benefits of detox in reducing inflammation.
- مطالعات اخیر به بررسی فواید احتمالی پاک‌سازی در کاهش التهاب پرداخته‌اند.
- a detox diet
- رژیم پاک‌سازی (سم‌زدایی)
- Some nutritionists question the long-term effectiveness of detox.
- برخی متخصصان تغذیه در مورد اثربخشی بلندمدت دوره‌ی سم‌زدایی تردید دارند.
noun singular uncountable
پزشکی سم‌زدایی اعتیاد، پاک‌سازی اعتیاد (فرایندی درمانی برای پاک‌سازی بدن از موادمخدر یا الکل، که معمولاً تحت‌نظر پزشکان در مراکز تخصصی انجام می‌شود) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- Detox is the first step in addiction recovery.
- سم‌زدایی اعتیاد نخستین گام در فرایند بهبودی از اعتیاد است.
- He was admitted to a clinic for detox after years of drug abuse.
- او پس‌از سال‌ها سوء‌مصرف موادمخدر، برای پاک‌سازی اعتیاد در کلینیک بستری شد.
verb - intransitive verb - transitive
سم‌زدایی کردن، پاک‌سازی کردن، زهرزدایی کردن، تصفیه کردن (قطع مصرف مواد ناسالم یا مضر برای مدت‌زمانی معین به‌منظور بهبود سلامت)
- Honey can help to detox the body.
- عسل می‌تواند به پاک‌سازی بدن کمک کند.
- She decided to detox by avoiding junk food for a week.
- او تصمیم گرفت با اجتناب از غذاهای ناسالم به مدت یک هفته سم‌زدایی کند.
verb - intransitive verb - transitive
سم‌زدایی اعتیاد کردن، پاک‌سازی اعتیاد داشتن (دریافت درمان پزشکی در مراکز تخصصی برای ترک مصرف بیش از حد الکل یا موادمخدر)
- They recommended that he detox under medical supervision.
- آن‌ها پیشنهاد کردند که او تحت‌نظارت پزشکی پاک‌سازی اعتیاد داشته باشد.
- She detoxed in a specialized hospital to overcome her drug addiction.
- او در بیمارستانی تخصصی سم‌زدایی اعتیاد کرد تا بر اعتیاد خود به مواد‌مخدر غلبه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detox

  1. verb treat for alcohol or drug dependence
    Synonyms:
    detoxify

ارجاع به لغت detox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detox

لغات نزدیک detox

پیشنهاد بهبود معانی