آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ فروردین ۱۴۰۴

    Detox

    ˈdiːtɑːks ˈdiːtɒks

    گذشته‌ی ساده:

    detoxed

    شکل سوم:

    detoxed

    سوم‌شخص مفرد:

    detoxes

    وجه وصفی حال:

    detoxing

    معنی detox | جمله با detox

    noun singular uncountable

    سم‌زدایی، پاک‌سازی، زهرزدایی، تصفیه (دوره‌ای کوتاه که در آن فرد برای پاک‌سازی بدن، از مصرف مواد ناسالم خودداری می‌کند)

    Recent studies have explored the potential benefits of detox in reducing inflammation.

    مطالعات اخیر به بررسی فواید احتمالی پاک‌سازی در کاهش التهاب پرداخته‌اند.

    a detox diet

    رژیم پاک‌سازی (سم‌زدایی)

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Some nutritionists question the long-term effectiveness of detox.

    برخی متخصصان تغذیه در مورد اثربخشی بلندمدت دوره‌ی سم‌زدایی تردید دارند.

    noun singular uncountable

    پزشکی سم‌زدایی اعتیاد، پاک‌سازی اعتیاد (فرایندی درمانی برای پاک‌سازی بدن از موادمخدر یا الکل، که معمولاً تحت‌نظر پزشکان در مراکز تخصصی انجام می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Detox is the first step in addiction recovery.

    سم‌زدایی اعتیاد نخستین گام در فرایند بهبودی از اعتیاد است.

    He was admitted to a clinic for detox after years of drug abuse.

    او پس‌از سال‌ها سوء‌مصرف موادمخدر، برای پاک‌سازی اعتیاد در کلینیک بستری شد.

    verb - intransitive verb - transitive

    سم‌زدایی کردن، پاک‌سازی کردن، زهرزدایی کردن، تصفیه کردن (قطع مصرف مواد ناسالم یا مضر برای مدت‌زمانی معین به‌منظور بهبود سلامت)

    Honey can help to detox the body.

    عسل می‌تواند به پاک‌سازی بدن کمک کند.

    She decided to detox by avoiding junk food for a week.

    او تصمیم گرفت با اجتناب از غذاهای ناسالم به مدت یک هفته سم‌زدایی کند.

    verb - intransitive verb - transitive

    سم‌زدایی اعتیاد کردن، پاک‌سازی اعتیاد داشتن (دریافت درمان پزشکی در مراکز تخصصی برای ترک مصرف بیش از حد الکل یا موادمخدر)

    They recommended that he detox under medical supervision.

    آن‌ها پیشنهاد کردند که او تحت‌نظارت پزشکی پاک‌سازی اعتیاد داشته باشد.

    She detoxed in a specialized hospital to overcome her drug addiction.

    او در بیمارستانی تخصصی سم‌زدایی اعتیاد کرد تا بر اعتیاد خود به مواد‌مخدر غلبه کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد detox

    1. verb treat for alcohol or drug dependence
      Synonyms:
      detoxify

    سوال‌های رایج detox

    گذشته‌ی ساده detox چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده detox در زبان انگلیسی detoxed است.

    شکل سوم detox چی میشه؟

    شکل سوم detox در زبان انگلیسی detoxed است.

    وجه وصفی حال detox چی میشه؟

    وجه وصفی حال detox در زبان انگلیسی detoxing است.

    سوم‌شخص مفرد detox چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد detox در زبان انگلیسی detoxes است.

    ارجاع به لغت detox

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «detox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detox

    لغات نزدیک detox

    • - detonator
    • - detour
    • - detox
    • - detoxification
    • - detoxify
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    hector heinous her crockery herbal here heterograft heritage heredity sprawling bitewing herself his histrionics hockey لذت لندن لخت مات کرلینگ مصلا قوام معجزه‌آسا مغرض ملاط تهوع منصوب موهن اهانت محاوره
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.