آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ خرداد ۱۴۰۴

    Detour

    ˈdiːtʊr ˈdiːtʊə

    گذشته‌ی ساده:

    detoured

    شکل سوم:

    detoured

    سوم‌شخص مفرد:

    detours

    وجه وصفی حال:

    detouring

    شکل جمع:

    detours

    معنی detour | جمله با detour

    noun countable

    مسیر انحرافی، راه فرعی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The road was closed and we had to take a detour.

    راه بسته بود و مجبور شدیم از راه انحرافی برویم.

    We made a short detour to visit an old castle.

    برای بازدید از قلعه‌ی قدیمی، از مسیر فرعی رفتیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We made a detour of Ghom and went straight for Tehran.

    ما قم را دور زدیم و مستقیم به سوی تهران رفتیم.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی مسیر جایگزین، مسیر انحرافی (که به‌دلیل بسته بودن مسیر اصلی استفاده می‌شود)

    در انگلیسی بریتانیایی از diversion استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Drivers were confused by the sudden detour signs at the intersection.

    رانندگان از تابلوهای ناگهانی مسیر انحرافی در تقاطع سردرگم شدند.

    The sign indicated a detour due to construction ahead.

    تابلو نشان می‌داد به‌دلیل عملیات ساخت‌وساز پیش رو باید از مسیر جایگزین استفاده کرد.

    noun countable

    انحراف، گریز، فاصله گرفتن از مسیر اصلی، جدا شدن از موضوع اصلی

    Despite a few detours into unrelated topics, the article stayed mostly on track.

    باوجود چند انحراف به موضوعات بی‌ربط، مقاله عمدتاً در مسیر اصلی خود باقی ماند.

    Her speech included a brief detour into her childhood memories.

    سخنرانی او شامل گریزی کوتاه از موضوع و پرداختن به خاطرات کودکی‌اش بود.

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی منحرف شدن، تغییر مسیر دادن، پیچیدن به مسیر دیگر، از راه فرعی رفتن

    Because of the accident they detoured all the cars.

    به‌دلیل تصادف همه‌ی ماشین‌ها را از راه فرعی عبور دادند.

    They detoured to visit a famous museum on their way to the hotel.

    آن‌ها برای بازدید از موزه‌ی معروف مسیرشان را تغییر دادند.

    verb - transitive

    مانع شدن، بازداشتن، به تأخیر انداختن

    The project was detoured by unexpected financial problems.

    پروژه به‌دلیل مشکلات مالی غیرمنتظره به تأخیر افتاد.

    A sudden illness temporarily detoured her from her studies.

    بیماری‌ای ناگهانی به‌طور موقت او را از مطالعاتش بازداشت.

    verb - intransitive

    منحرف شدن، گریز زدن، چرخش کردن، پرداختن به موضوع دیگر، به بیراهه رفتن

    During the meeting, she detoured into a discussion about her personal life.

    در جلسه، او از موضوع اصلی منحرف شد و درباره‌ی زندگی شخصی‌اش صحبت کرد.

    The article detours into historical background before addressing the current issue.

    مقاله ابتدا به پیش‌زمینه‌ی تاریخی پرداخت و سپس مسئله‌‌ی فعلی را مطرح کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد detour

    1. noun a roundabout road (especially one that is used temporarily while a main route is blocked)
      Synonyms:
      bypass roundabout way deviation alternate route temporary route circuitous route byway bypath avoid back-road service road branch alternate highway secondary highway indirect way circumvent circuit digression divert reroute skirt turn
      Antonyms:
      highway direct route main-road
    1. verb to pass around but not through
      Synonyms:
      bypass circumnavigate circumvent go around skirt
    1. noun indirect course
      Synonyms:
      bypass substitute alternate route deviation diversion branch fork circuit circuitous route back road secondary highway service road byway bypath roundabout way runaround circumnavigation circumvention crotch circumbendibus

    Collocations

    make a detour

    مسیر انحرافی رفتن

    take a detour

    مسیر انحرافی رفتن

    سوال‌های رایج detour

    گذشته‌ی ساده detour چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده detour در زبان انگلیسی detoured است.

    شکل سوم detour چی میشه؟

    شکل سوم detour در زبان انگلیسی detoured است.

    شکل جمع detour چی میشه؟

    شکل جمع detour در زبان انگلیسی detours است.

    وجه وصفی حال detour چی میشه؟

    وجه وصفی حال detour در زبان انگلیسی detouring است.

    سوم‌شخص مفرد detour چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد detour در زبان انگلیسی detours است.

    ارجاع به لغت detour

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «detour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detour

    لغات نزدیک detour

    • - detonation
    • - detonator
    • - detour
    • - detox
    • - detoxification
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.