فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Detour

ˈdiːtʊr ˈdiːtʊə

گذشته‌ی ساده:

detoured

شکل سوم:

detoured

سوم‌شخص مفرد:

detours

وجه وصفی حال:

detouring

شکل جمع:

detours

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

انحراف، خط سیر را منحرف کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The road was closed and we had to take a detour.

راه بسته بود و مجبور شدیم از یک راه انحرافی برویم.

Because of the accident they detoured all the cars.

به‌دلیل تصادف همه‌ی ماشین‌ها را از راه فرعی عبور دادند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We made a detour of Ghom and went straight for Tehran.

ما قم را دور زدیم و مستقیم به سوی تهران رفتیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detour

  1. noun indirect course
    Synonyms:
    bypass substitute alternate route deviation diversion branch fork circuit circuitous route back road secondary highway service road byway bypath roundabout way runaround circumnavigation circumvention crotch circumbendibus

ارجاع به لغت detour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detour

لغات نزدیک detour

پیشنهاد بهبود معانی