آخرین به‌روزرسانی:

Crotch

krɑːtʃ krɒtʃ

شکل جمع:

crotches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

محل انشعاب شاخه از بدنه درخت، دو شاخه، نقطه انشعاب (مثل محل انشعاب بدن انسان به دو پا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He has a sore in his crotch.

کشاله‌ی رانش زخم است.

There is a tear in the crotch of his pants.

نیفه‌ی شلوارش پاره است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crotch

  1. noun angle
    Synonyms:
    corner curve angle elbow fork
  1. noun loins
    Synonyms:
    groin lap pubic area pelvic girdle

ارجاع به لغت crotch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crotch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crotch

لغات نزدیک crotch

پیشنهاد بهبود معانی