آخرین به‌روزرسانی:

Groin

ɡrɔɪn ɡrɔɪn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

کشاله ران، بیخ ران، (در معماری) محل تلاقی دو طاق، دوطاقه کردن، مثل خوک فریادکردن، غرولند کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to groin a vault

طاق ضربی را تویزه‌دار کردن

a groined ceiling

طاق دارای تویزه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groin

  1. noun crotch
    Synonyms:
    private parts privates genitals inguen inguina

ارجاع به لغت groin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/groin

لغات نزدیک groin

پیشنهاد بهبود معانی