آخرین به‌روزرسانی:

Grok

ɡrɑːk ɡrɒk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive informal

انگلیسی آمریکایی درک کردن (به‌طور شهودی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He couldn't fully grok the concept.

او نتوانست مفهوم را به‌طور کامل درک کند.

We need to take time to grok the beauty of this artwork.

باید زمان بگذاریم تا زیبایی این اثر هنری را درک کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grok

  1. verb get the meaning of something
    Synonyms:
    grasp comprehend apprehend get-the-picture understand savvy dig

ارجاع به لغت grok

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grok» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grok

لغات نزدیک grok

پیشنهاد بهبود معانی