گذشتهی ساده:
apprehendedشکل سوم:
apprehendedسومشخص مفرد:
apprehendsوجه وصفی حال:
apprehendingدریافتن، درک کردن، توقیف کردن، بیم داشتن، هراسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police apprehended two men accused of murder.
پلیس دو مرد متهم به قتل را دستگیر کرد.
We often fail to apprehend the real meaning of change.
ما اغلب معنی واقعی دگرگونی را درک نمیکنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apprehend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apprehend