امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apprehend

ˌæprɪˈhend ˌæprɪˈhend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    apprehended
  • شکل سوم:

    apprehended
  • سوم‌شخص مفرد:

    apprehends
  • وجه وصفی حال:

    apprehending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
دریافتن، درک کردن، توقیف کردن، بیم داشتن، هراسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The police apprehended two men accused of murder.
- پلیس دو مرد متهم به قتل را دستگیر کرد.
- We often fail to apprehend the real meaning of change.
- ما اغلب معنی واقعی دگرگونی را درک نمی‌کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apprehend

  1. verb catch and arrest
    Synonyms:
    bag bust capture collar cop grab nab nail place under arrest run in seize take in take into custody take prisoner
    Antonyms:
    lose not catch
  1. verb understand
    Synonyms:
    absorb accept appreciate believe catch comprehend conceive digest fathom get get the picture grasp have imagine know perceive read realize recognize sense think
    Antonyms:
    misunderstand

ارجاع به لغت apprehend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apprehend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apprehend

لغات نزدیک apprehend

پیشنهاد بهبود معانی