با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Run In

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
(به‌ عنوان چیز اضافی) افزودن، شامل کردن، گنجاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
توقف کوتاه کردن
phrasal verb
بازداشت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run in

  1. phrasal verb arrest
    Synonyms: apprehend, bust, collar, cop, detain, handcuff, jail, nab, pick up, pinch, pull in, put the cuffs on, take into custody, throw in jail
    Antonyms: exonerate, free, let go
  2. phrasal verb argument

ارجاع به لغت run in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run in

لغات نزدیک run in

پیشنهاد بهبود معانی