فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Run In

معنی‌ها

phrasal verb

(به‌ عنوان چیز اضافی) افزودن، شامل کردن، گنجاندن

phrasal verb

توقف کوتاه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb

بازداشت کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run in

  1. phrasal verb arrest
    Synonyms:
    detain apprehend nab cop bust collar pinch pull in take into custody handcuff jail put the cuffs on throw in jail
    Antonyms:
    free let go exonerate
  1. phrasal verb argument

ارجاع به لغت run in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/run in

لغات نزدیک run in

پیشنهاد بهبود معانی