آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • Idioms
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ خرداد ۱۴۰۳

    Run Into

    ˈrʌn ˈɪntu rʌn ˈɪntuː

    معنی run into | جمله با run into

    phrasal verb B2

    خوردن به، تصادف کردن، برخورد کردن، زدن به

    Be careful not to run into any pedestrians when you're driving downtown.

    هنگام رانندگی در مرکز شهر مراقب باشید که با عابر پیاده برخورد نکنید.

    I'm sorry, I didn't mean to run into your car in the parking lot.

    ببخشید نمی‌خواستم در پارکینگ به ماشین شما بزنم.

    phrasal verb B2

    (به‌طور تصادفی و اتفاقی) کسی را دیدن، به کسی برخوردن، با کسی روبه‌رو شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    I didn't expect to run into you at the grocery store.

    انتظار نداشتم در خواربارفروشی با شما برخورد کنم.

    Last night, I ran into my ex-boyfriend at a party and it was awkward.

    دیشب در یک مهمانی به‌طور اتفاقی دوست پسر سابقم را دیدم و خیلی بد بود.

    phrasal verb

    (با مشکلی) برخورد کردن، مواجه شدن

    I hope I don't run into any traffic on my way to work.

    امیدوارم در راه رفتن به محل کارم با ترافیکی برخورد نکنم.

    A fishing boat ran into a very bad storm and sent out a message for help.

    یک قایق ماهیگیری با طوفان بسیار بدی برخورد کرد و پیامی برای کمک فرستاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We ran into a bad storm.

    به طوفان بدی برخوردیم.

    If you run into any issues with the new software, let me know.

    اگر با نرم‌افزار جدید با مشکلی مواجه شدید، به من اطلاع دهید.

    phrasal verb

    رسیدن به (هزینه، قیمت و تعداد)

    If we keep buying souvenirs, we'll easily run into hundreds of dollars before we leave the souvenir shop.

    اگر به خرید سوغاتی ادامه دهیم، قبل‌از اینکه مغازه‌ی سوغاتی‌فروشی را ترک کنیم به‌راحتی به قیمت صدها دلار می‌رسیم.

    I'm afraid your project expenses have already run into the budget we allocated for this quarter.

    می‌ترسم که هزینه‌های پروژه‌ی شما قبلاً به بودجه‌ای که ما برای این سه‌ماهه اختصاص داده‌ایم، رسیده باشد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    Idioms

    run into the ground

    (عامیانه) زیاد انجام دادن، افراط کردن، زیاده‌روی کردن

    ارجاع به لغت run into

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «run into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/run-into

    لغات نزدیک run into

    • - run in
    • - run interference (for)
    • - run into
    • - run into difficulties
    • - run into problems
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.