گذشتهی ساده:
handcuffedشکل سوم:
handcuffedسومشخص مفرد:
handcuffsوجه وصفی حال:
handcuffingشکل جمع:
handcuffsبخو، دستبند آهنین، دستبند زدن (به)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prisoners were handcuffed and blindfolded.
به زندانیان دستبند زده و چشمان آنها را بسته بودند.
Ever-changing regulations have handcuffed the merchants.
مقررات دائمالتغییر دست تجار را بسته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «handcuff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/handcuff