شکل جمع:
restraintsجلوگیری، منع، نگهداری، خودداری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She showed great restraint and did not answer her curses.
خویشتنداری زیاد از خود نشان داد و دشنامهای او را پاسخ نداد.
(H.Adams) absolute liberty is the absence of restraints.
آزادی مطلق عبارتاستاز: نبودن محدودیت.
Needless governmental restraints have hindered production.
اشکالتراشیهای بیجای دولت جلو تولید را گرفته است.
to keep under restraint
زندان کردن، تحت قید و بند قرار دادن
سیاست خودداری از دادن یا خواستن دستمزد بیشتر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «restraint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restraint