با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Straitjacket

ˈstreɪtˌdʒækɪt ˈstreɪtˌdʒækɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
لباس مخصوص زندانیان خطرناک و بیماران روانی، لباس محدودکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The straitjacket restricted the patient's movement.
- لباس مخصوص حرکت بیمار را محدود می‌کرد.
- The nurse removed the straitjacket once the patient had calmed down.
- پس از آرام شدن بیمار، پرستار لباس محدودکننده را در آورد.
noun countable
بازدارنده‌ی سخت، محدودیت سختگیرانه
- She refused to be fitted into any ideological straitjacket.
- او هرگونه تفکر محدودکننده را رد صلاحیت کرد.
- The oppressive regime imposed a straitjacket on the country.
- رژیم ظالم محدودیتی سخت را بر کشور تحمیل کرد.
verb - transitive
محدود کردن
- The dictator straitjacketed the media to control the flow of information.
- دیکتاتور رسانه‌ها را برای کنترل جریان اطلاعات محدود کرد.
- The teacher straitjacketed the students' creativity with strict rules.
- معلم خلاقیت دانش‌آموزان را با قوانین سختگیرانه محدود کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت straitjacket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straitjacket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/straitjacket

لغات نزدیک straitjacket

پیشنهاد بهبود معانی