Straiten

American: ˈstreɪtn̩ British: ˈstreɪtn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
تنگ کردن، باریک کردن، در تنگی و مضیقه گذاردن، زور آوردن، محدود کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straiten

  1. verb distress
    Synonyms:
    broke short of money financially embarrassed perplex fluster corner
  1. verb to limit
    Synonyms:
    constrain confine contract

Collocations

ارجاع به لغت straiten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straiten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straiten

لغات نزدیک straiten

پیشنهاد بهبود معانی