فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Broke

broʊk broʊk brəʊk brəʊk

مصدر:

break

شکل سوم:

broken

سوم‌شخص مفرد:

breaks

وجه وصفی حال:

breaking

صفت تفضیلی:

more broke

صفت عالی:

most broke

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective adverb

زمان گذشته ساده فعل Break

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I was eighteen and completely broke!

هیجده‌ساله بودم و کاملاً مفلس (آس و پاس)!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broke

  1. adjective without money
    Synonyms:
    poor needy strapped penniless flat broke in debt indebted destitute improverished tapped out dirt poor beggared ruined bankrupt insolvent cleaned out stone broke penurious bust in Chapter 11
    Antonyms:
    rich wealthy affluent solvent

Idioms

go broke

(عامیانه) مفلس شدن، ورشکسته شدن

go for broke

(عامیانه) همه چیز را قمار کردن، همه چیز خود را به مخاطره انداختن

همه‌ی انرژی یا امکانات خود را به کار گرفتن، به سیم آخر زدن

ارجاع به لغت broke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broke

لغات نزدیک broke

پیشنهاد بهبود معانی