گذشتهی ساده:
tabooedشکل سوم:
tabooedسومشخص مفرد:
taboosوجه وصفی حال:
tabooingشکل جمع:
taboosصفت تفضیلی:
more tabooصفت عالی:
most tabooشکل نوشتاری دیگر این لغت: tabu
همچنین میتوان از tabued بهجای tabooed، از tabuing بهجای tabooing و از tabus بهجای taboos استفاده کرد.
تابو، حرام، ممنوع، منع مذهبی، نهی مذهبی، قدغن
Amongst them it is taboo to eat pork.
در میان آنان خوردن گوشت خوک حرام است.
In some cultures, certain rituals are seen as taboo.
در برخی از فرهنگها، برخی از مناسک بهعنوان تابو در نظر گرفته میشود.
منعشده، ممنوعشده، نهیشده، حرامشده، قدغنشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His taboo beliefs often sparked heated debates.
عقاید حرامشدهی او اغلب بحثهای داغی را برانگیخت.
The film tackled taboo subjects with surprising honesty.
این فیلم با صداقت عجیبی به موضوعات ممنوعشده پرداخت.
ممنوع کردن، قدغن کردن، حرام کردن
He tabooed the use of smartphones at the dinner table.
او استفاده از تلفنهای هوشمند را در میز شام قدغن کرد.
The community tabooed any mention of mental health issues.
جامعه هرگونه اشاره به مسائل مربوط به سلامت روان را ممنوع کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «taboo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taboo