شکل جمع:
tabloidsروزنامهی نیمقطع، تابلوید، تبلوید (که به مسائل احساسی و رمانتیک و گزارش حوادث و جنایات و شایعات رایج و غیره میپردازد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
My grandmother loves reading tabloids to catch up on the latest celebrity gossip.
مادربزرگ من عاشق خواندن روزنامههای نیمقطع برای دریافت آخرین شایعات افراد مشهور است.
The tabloid's front page was filled with provocative images and attention-grabbing headlines.
صفحهی اول این تابلوید پر از تصاویر برانگیزاننده و تیترهای توجهبرانگیز بود.
خلاصه، فشرده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tabloid of the article provided a brief summary of the key points.
خلاصهی این مقاله خلاصهای از نکات کلیدی را ارائه کرد.
I always grab a tabloid of the magazine.
همیشه خلاصهای از این مجله را برمیدارم.
نیمقطعی، مربوط به تابلوید، مربوط به تبلوید، تابلویدی، تبلویدی
The tabloid newspaper is often criticized for its sensational and exaggerated headlines.
این روزنامهی نیمقطعی اغلب به خاطر تیترهای پرشور و اغراقآمیزش مورد انتقاد قرار میگیرد.
The tabloid-style reporting on the murder trial captivated the nation with its sensational details.
گزارشهای تبلویدی دربارهی دادگاه قتل، ملت را با جزئیات هیجانانگیز خود مجذوب خود کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tabloid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tabloid