شکل جمع:
disapprovalsعدمتایید، مخالفت، رد، عدمتصویب، ناخشنودی، نارضایتی، مردودشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He expressed his disapproval of the way I dress.
او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.
Her father's disapproval of her relationship caused tension within the family.
نارضایتی پدرش از از رابطهی او منجر به تنش در خانواده شد.
Old man stared at him in solemn disapproval
پیرمرد با مخالفت جدی به او خیره شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disapproval» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disapproval