امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disapproval

ˌdɪsəˈpruːvl ˌdɪsəˈpruːvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    disapprovals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
عدم‌تایید، مخالفت، رد، عدم‌تصویب، ناخشنودی، نارضایتی، مردودشناسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He expressed his disapproval of the way I dress.
- او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.
- Her father's disapproval of her relationship caused tension within the family.
- نارضایتی پدرش از از رابطه‌ی او منجر به تنش در خانواده شد.
- Old man stared at him in solemn disapproval
- پیرمرد با مخالفت جدی به او خیره شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disapproval

  1. noun condemnation
    Synonyms:
    blackball black list blame boo boycott brickbat call down castigation catcall censure criticism denunciation deprecation disapprobation discontent disfavor dislike disparagement displeasure dissatisfaction hiss nix objection opprobrium ostracism reproach reproof slap on wrist stricture thumbs down vitriol zing
    Antonyms:
    agreement approval endorsement sanction

ارجاع به لغت disapproval

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disapproval» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disapproval

لغات نزدیک disapproval

پیشنهاد بهبود معانی