Boycott

ˈbɔɪkɑːt ˈbɔɪkɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boycotted
  • شکل سوم:

    boycotted
  • سوم‌شخص مفرد:

    boycotts
  • وجه وصفی حال:

    boycotting
  • شکل جمع:

    boycotts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تحریم کردن، تحریم، بایکوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He encouraged the people to boycott the film.
- مردم را تشویق کرد که آن فیلم را تحریم کنند.
- Iranians boycotted tobacco.
- ایرانیان مصرف تنباکو را تحریم کردند.
- the boycott of the goods made by that country
- تحریم کالاهای ساخت آن کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boycott

  1. verb ban; refrain from using
    Synonyms: avoid, bar, blackball, blacklist, brush off, cut off, embargo, exclude, hold aloof from, ice out, ostracize, outlaw, pass by, pass up, prohibit, proscribe, refuse, reject, shut out, snub, spurn, strike, withhold patronage
    Antonyms: buy, encourage, support, use

ارجاع به لغت boycott

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boycott» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boycott

لغات نزدیک boycott

پیشنهاد بهبود معانی