آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ اسفند ۱۴۰۳

    Snub

    snʌb snʌb

    گذشته‌ی ساده:

    snubbed

    شکل سوم:

    snubbed

    سوم‌شخص مفرد:

    snubs

    وجه وصفی حال:

    snubbing

    معنی snub | جمله با snub

    verb - transitive

    بی‌اعتنایی کردن به، کم‌محلی کردن، محل نگذاشتن به، تحویل نگرفتن، به سردی برخورد کردن با

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    She snubbed us by not answering to our invitation.

    با پاسخ ندادن به دعوت‌نامه به ما بی‌اعتنایی کرد.

    She was repeatedly snubbed by other nurses.

    سایر پرستاران بارها به او کم‌محلی می‌کردند.

    noun countable

    بی‌اعتنایی، کم‌محلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He was hurt by the snubs of other teachers.

    بی‌اعتنایی سایر معلم‌ها او را آزار می‌داد.

    His snub towards his coworkers made the office atmosphere tense.

    کم‌محلی او نسبت به همکارانش فضای دفتر را متشنج کرد.

    verb - transitive

    سفت کردن (طناب و غیره)

    The sailor had to snub the rope quickly to prevent the boat from drifting away.

    ملوان مجبور شد طناب را به‌سرعت سفت کند تا از دور شدن قایق جلوگیری کند.

    The sailor had to snub the rope to secure the boat to the dock.

    ملوان مجبور شد طناب را سفت کند تا قایق را روی اسکله محکم نگه دارد.

    verb - transitive

    مهار کردن (با پیچیدن طناب قایق به دور پایه و غیره)

    The captain snubbed the boat.

    کاپیتان قایق را مهار کرد.

    She snubbed the boat to avoid hitting the rocks.

    برای جلوگیری از برخورد با صخره، قایق را مهار کرد.

    verb - transitive

    خاموش کردن (سیگار و غیره)

    She decided to snub out the cigarette on the sidewalk.

    تصمیم گرفت سیگار را در پیاده‌رو خاموش کند.

    The cold wind snubbed out the campfire in an instant.

    باد سرد آتش را در یک لحظه خاموش کرد.

    adjective

    کوچک و سربالا (بینی)

    He had a snub nose that gave him a cute appearance.

    بینی کوچک و سربالایی داشت که ظاهری زیبا به او داده بود.

    The puppy had a cute snub nose.

    توله‌سگ بینی کوچک و سربالای بامزه‌ای داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد snub

    1. verb give someone the cold shoulder
      Synonyms:
      ignore shun slight disregard neglect snob cut ostracize scorn rebuff boycott ice offend humiliate disdain censure chill cool scratch duck slur upstage act cool brush off cut dead ice out humble mortify swank pass up burr give the brush put down shame look coldly upon not give time of day put the chill on look right through
      Antonyms:
      welcome include be friendly socialize

    سوال‌های رایج snub

    گذشته‌ی ساده snub چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده snub در زبان انگلیسی snubbed است.

    شکل سوم snub چی میشه؟

    شکل سوم snub در زبان انگلیسی snubbed است.

    وجه وصفی حال snub چی میشه؟

    وجه وصفی حال snub در زبان انگلیسی snubbing است.

    سوم‌شخص مفرد snub چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد snub در زبان انگلیسی snubs است.

    ارجاع به لغت snub

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «snub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snub

    لغات نزدیک snub

    • - snowy
    • - snowy owl
    • - snub
    • - snub-nosed
    • - snubber
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.