گذشتهی ساده:
snubbedشکل سوم:
snubbedسومشخص مفرد:
snubsوجه وصفی حال:
snubbingبیاعتنایی کردن به، کممحلی کردن، محل نگذاشتن به، تحویل نگرفتن، به سردی برخورد کردن با
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
She snubbed us by not answering to our invitation.
با پاسخ ندادن به دعوتنامه به ما بیاعتنایی کرد.
She was repeatedly snubbed by other nurses.
سایر پرستاران بارها به او کممحلی میکردند.
بیاعتنایی، کممحلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was hurt by the snubs of other teachers.
بیاعتنایی سایر معلمها او را آزار میداد.
His snub towards his coworkers made the office atmosphere tense.
کممحلی او نسبت به همکارانش فضای دفتر را متشنج کرد.
سفت کردن (طناب و غیره)
The sailor had to snub the rope quickly to prevent the boat from drifting away.
ملوان مجبور شد طناب را بهسرعت سفت کند تا از دور شدن قایق جلوگیری کند.
The sailor had to snub the rope to secure the boat to the dock.
ملوان مجبور شد طناب را سفت کند تا قایق را روی اسکله محکم نگه دارد.
مهار کردن (با پیچیدن طناب قایق به دور پایه و غیره)
The captain snubbed the boat.
کاپیتان قایق را مهار کرد.
She snubbed the boat to avoid hitting the rocks.
برای جلوگیری از برخورد با صخره، قایق را مهار کرد.
خاموش کردن (سیگار و غیره)
She decided to snub out the cigarette on the sidewalk.
تصمیم گرفت سیگار را در پیادهرو خاموش کند.
The cold wind snubbed out the campfire in an instant.
باد سرد آتش را در یک لحظه خاموش کرد.
کوچک و سربالا (بینی)
He had a snub nose that gave him a cute appearance.
بینی کوچک و سربالایی داشت که ظاهری زیبا به او داده بود.
The puppy had a cute snub nose.
تولهسگ بینی کوچک و سربالای بامزهای داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snub» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snub