با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Shun

ʃʌn ʃʌn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
دوری کردن، اجتناب کردن، پرهیز کردن، گریختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He decided to shun all alcoholic beverages.
- او تصمیم گرفت از همه‌ی مشروبات الکلی پرهیز کند.
- Tourists shun regions with high malaria.
- توریست‌ها از رفتن به مناطقی که شیوع مالاریا در آن زیاد است اجتناب می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shun

  1. verb avoid, ignore
    Synonyms: bilk, cold-shoulder, cut, decline, despise, disdain, ditch, dodge, double, duck, elude, escape, eschew, evade, get around, give a wide berth, give the runaround, have no part of, have nothing to do with, hide out, keep away from, keep clear of, neglect, palm off, pass up, refuse, reject, scorn, shake, shake off, shy, snub, stall, stand aloof from, stay shy of, steer clear of, turn back on
    Antonyms: accept, face, meet

ارجاع به لغت shun

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shun

لغات نزدیک shun

پیشنهاد بهبود معانی