با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shake Off

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb C2
جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
خود را رهانیدن
phrasal verb
خلاص شدن
phrasal verb
پشت سر گذاشتن بیماری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shake off

  1. phrasal verb lose by getting away
    Synonyms: clear, dislodge, drop, elude, get away from, get rid of, give the slip, leave behind, remove, rid oneself of, throw off, unburden
    Antonyms: appear, present
  2. phrasal verb Remove (something attached to on or clinging to an object) by shaking or agree on
  3. phrasal verb Dissociate oneself from
  4. phrasal verb Rid oneself of a malady or its symptoms

ارجاع به لغت shake off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shake off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shake-off

پیشنهاد بهبود معانی