فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Leave Behind

liv bɪˈhaɪnd liːv bɪˈhaɪnd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1

جا گذاشتن، فراموش کردن

When we moved, I left behind my favorite jacket.

وقتی نقل‌مکان کردیم، ژاکت مورد علاقه‌ام را جا گذاشتم.

They promised not to leave behind any trash when they camped in the forest.

آن‌ها قول دادند که وقتی در جنگل کمپ می‌زنند، هیچ زباله‌ای را فراموش نکنند.

phrasal verb

پشت سر گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She decided to leave behind her old life and start anew.

او تصمیم گرفت زندگی قدیمی خود را پشت سر بگذارد و از نو شروع کند.

It's hard to leave behind all the memories we created together.

پشت سر گذاشتن تمام خاطراتی که با هم ساختیم، سخت است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leave behind

  1. phrasal verb abandon
  1. phrasal verb forget about
  1. phrasal verb not live longer than; to be survived by
  1. phrasal verb leave (a trace of something)
  1. phrasal verb outdo; to progress faster than (someone or something else)
  1. phrasal verb pass

ارجاع به لغت leave behind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leave behind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leave-behind

لغات نزدیک leave behind

پیشنهاد بهبود معانی