جا گذاشتن، فراموش کردن
When we moved, I left behind my favorite jacket.
وقتی نقلمکان کردیم، ژاکت مورد علاقهام را جا گذاشتم.
They promised not to leave behind any trash when they camped in the forest.
آنها قول دادند که وقتی در جنگل کمپ میزنند، هیچ زبالهای را فراموش نکنند.
پشت سر گذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided to leave behind her old life and start anew.
او تصمیم گرفت زندگی قدیمی خود را پشت سر بگذارد و از نو شروع کند.
It's hard to leave behind all the memories we created together.
پشت سر گذاشتن تمام خاطراتی که با هم ساختیم، سخت است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leave behind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leave-behind