آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ آذر ۱۴۰۲

    Throw Off

    θroʊ ɔf θrəʊ ɒf

    معنی throw off | جمله با throw off

    phrasal verb informal

    درآوردن، از تن کندن (لباس) (با عجله)

    After a long day at work, I couldn't wait to throw off my clothes.

    بعد از یک روز طولانی در محل کار، نمی‌توانستم صبر کنم تا لباس‌هایم را در بیاورم.

    The athlete threw off his sweaty shirt after completing the workout.

    این ورزشکار پس از اتمام تمرین، پیراهن عرق‌کرده‌ی خود را از تن کند.

    phrasal verb

    از شر چیزی راحت شدن، از سر وا کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    I took some medicine to help me throw off this cold before it gets worse.

    مقداری دارو مصرف کردم تا قبل از بدتر شدن سرماخوردگی از شر آن راحت شوم.

    The doctor advised me to eat healthy and exercise regularly to help throw off any lingering illness.

    دکتر به من توصیه کرد که غذای سالم بخورم و به طور منظم ورزش کنم تا هر گونه بیماری طولانی‌مدت را از سر وا کنم.

    phrasal verb

    گمراه کردن

    The spy was able to throw off the enemy agents by disguising himself as a tourist.

    این جاسوس توانست با ظاهر شدن خود به عنوان توریست، عوامل دشمن را گمراه کند.

    The bank robber attempted to throw off the police by switching getaway vehicles multiple times.

    سارق بانک با چندین بار تعویض خودروهای سرقتی تلاش کرد پلیس را گمراه کند.

    phrasal verb

    سردرگم کردن، گیج کردن

    The teacher purposely threw off the students by asking difficult questions on the exam.

    معلم عمداً با پرسیدن سؤالات دشوار در امتحان، دانش‌آموزان را سردرگم کرد.

    The faulty GPS system threw off the driver.

    سیستم جی‌پی‌اس دارای اشتباه راننده را گیج کرد.

    phrasal verb

    سر هم کردن، فی‌البداهه گفتن (نوشته و شعر)

    The professor threw off the lecture.

    استاد سخنرانی را فی‌البداهه گفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد throw off

    1. verb elude, escape
      Synonyms:
      escape evade get away from leave behind shake off outrun lose deceive trick outdistance abuse
      Antonyms:
      meet face

    ارجاع به لغت throw off

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «throw off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throw-off

    لغات نزدیک throw off

    • - throw money around
    • - throw money at
    • - throw off
    • - throw on
    • - throw one's hat into the ring
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.