گذشتهی ساده:
dislodgedشکل سوم:
dislodgedسومشخص مفرد:
dislodgesوجه وصفی حال:
dislodgingاز جای خود بیرون کردن، راندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We tried to dislodge the enemy from its fortifications.
کوشیدیم که (نیروهای) دشمن را از استحکامات خود بیرون برانیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dislodge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dislodge