امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dislodge

dɪˈslɑːdʒ dɪsˈlɒdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dislodged
  • شکل سوم:

    dislodged
  • سوم‌شخص مفرد:

    dislodges
  • وجه وصفی حال:

    dislodging

معنی و نمونه‌جمله

adverb
از جای خود بیرون کردن، راندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We tried to dislodge the enemy from its fortifications.
- کوشیدیم که (نیروهای) دشمن را از استحکامات خود بیرون برانیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dislodge

  1. verb knock loose
    Synonyms:
    dig out disentangle dislocate displace disturb eject evict extricate force out oust remove uproot

ارجاع به لغت dislodge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dislodge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dislodge

لغات نزدیک dislodge

پیشنهاد بهبود معانی