فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dislodge

dɪˈslɑːdʒ dɪsˈlɒdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dislodged
  • شکل سوم:

    dislodged
  • سوم شخص مفرد:

    dislodges
  • وجه وصفی حال:

    dislodging

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    از جای خود بیرون کردن، راندن
    • - We tried to dislodge the enemy from its fortifications.
    • - کوشیدیم که (نیروهای) دشمن را از استحکامات خود بیرون برانیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dislodge

  1. verb knock loose
    Synonyms: dig out, disentangle, dislocate, displace, disturb, eject, evict, extricate, force out, oust, remove, uproot

ارجاع به لغت dislodge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dislodge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dislodge

لغات نزدیک dislodge

پیشنهاد بهبود معانی