با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید
خرید اشتراک

    Dislocation

    ˌdɪsloˈkeɪʃn̩ ˌdɪsləˈkeɪʃn̩
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      dislocations

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun
      جابه‌جاشدگی، دررفتگی (استخوان یا مفصل)
      • - knee dislocation
      • - دررفتگی زانو
      • - postwar industrial dislocations
      • - جابه‌جایی صنایع بعد از جنگ
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد dislocation

    1. noun displacement
      Synonyms: break, confusion, disarray, disarticulation, disconnection, discontinuity, disengagement, disorder, disorganization, disruption, disturbance, division, luxation, misplacement, unhinging
      Antonyms: order, ordering

    لغات هم‌خانواده dislocation

    ارجاع به لغت dislocation

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dislocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dislocation

    لغات نزدیک dislocation

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری