با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Localized

ˈloʊklaɪzd ˈləʊkəlaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    localizes
  • وجه وصفی حال:

    localizing

توضیحات

در انگلیسیِ بریتانیایی به‌صورتِ localised نوشته می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
محلی‌شده، متمرکزشده، (به یک جای خاص) محدودشده، موضعی(شده)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- localised regions
- مناطق متمرکزشده
- There was a localized explosion on the top of the stove.
- انفجاری محدودشده در بالای اجاق گاز رخ داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد localized

  1. verb Identify the location or place of
    Synonyms: placed, limited, confined, set, surrounded
  2. adjective Confined to a particular location or site
    Synonyms: localised, local
  3. verb Concentrate on a particular place or spot
    Synonyms: focalized

لغات هم‌خانواده localized

ارجاع به لغت localized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «localized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/localized

لغات نزدیک localized

پیشنهاد بهبود معانی