فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Relocate

riːˈloʊkeɪt ˌriːləʊˈkeɪt

گذشته‌ی ساده:

relocated

شکل سوم:

relocated

سوم‌شخص مفرد:

relocates

وجه وصفی حال:

relocating

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive

تغییر مکان دادن، جابه‌جا شدن یا جابه‌جا کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

She relocated to Kerman.

به کرمان نقل مکان داد.

verb - transitive

دوباره محل چیزی را یافتن، بازیابی کردن یا بازیابی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relocate

  1. verb to change one's residence or place of business, for example
    Synonyms:
    move transfer remove

لغات هم‌خانواده relocate

ارجاع به لغت relocate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relocate

لغات نزدیک relocate

پیشنهاد بهبود معانی