گذشتهی ساده:
relocatedشکل سوم:
relocatedسومشخص مفرد:
relocatesوجه وصفی حال:
relocatingتغییر مکان دادن، جابهجا شدن یا جابهجا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
She relocated to Kerman.
به کرمان نقل مکان داد.
دوباره محل چیزی را یافتن، بازیابی کردن یا بازیابی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relocate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relocate