فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Declutter

ˌdiːˈklʌt̬ər ˌdiːˈklʌtə

گذشته‌ی ساده:

decluttered

شکل سوم:

decluttered

سوم‌شخص مفرد:

declutters

وجه وصفی حال:

decluttering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

مرتب کردن، از شلختگی درآوردن، پاک‌سازی کردن، نظم دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I need to declutter my closet.

باید کمدم را از شلختگی دربیاورم.

Let's declutter the living room before our guests arrive.

بیایید پیش‌از آمدن مهمانانمان، اتاق نشیمن را مرتب کنیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Before the new year, we always declutter our house and get rid of things we don't need.

قبل‌از سال نو، همیشه خانه‌مان را نظم می‌دهیم و چیزهایی که نیاز نداریم را دور می‌اندازیم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت declutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «declutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/declutter

لغات نزدیک declutter

پیشنهاد بهبود معانی