شکل جمع:
disruptionsوقفه، اختلال، آشفتگی، قطع
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The disruption of the internet connection prevented me from completing my online assignment.
اختلال در اتصال اینترنت باعث شد نتوانم تکلیف آنلاینم را انجام دهم.
The sudden power outage caused a disruption in the city's transportation system.
قطع ناگهانی برق باعث اختلال در سیستم حملونقل شهر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disruption» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disruption