فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Disengagement

ˌdɪsənˈɡeɪdʒmənt ˌdɪsɪnˈɡeɪdʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    رهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط
    • - the disengagement of two armored battalions
    • - قطع تماس دو گردان زرهی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد disengagement

  1. noun Rest
    Synonyms: leisure, ease, liberty
  2. noun Detachment
    Synonyms: detachment, separation, severance, disconnection, withdrawal, fallback, disentanglement, uncoupling, withdrawment, pullout

ارجاع به لغت disengagement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disengagement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disengagement

لغات نزدیک disengagement

پیشنهاد بهبود معانی