با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Leisure

ˈliːʒər ˈleʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    leisures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B1
    وقت آزاد، وقت فراغت، زمان آسودگی (که انسان مجبور به انجام کاری نیست و می‌تواند به دلخواه وقت خود را بگذراند)، وقت آسایش، آسودگی، فرصت، مجال، وقت کافی
    • - He spends his leisure painting.
    • - او اوقات فراغت خود را به نقاشی می‌گذراند.
    • - I don't have enough leisure (time) to go to the movies.
    • - من آن‌قدر وقت آزاد ندارم که به سینما بروم.
    • - leisure activities
    • - فعالیت‌های اوقات فراغت
    • - leisure wear
    • - جامه‌های راحت
    • - the leisure class
    • - طبقه‌ی مرفه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد leisure

  1. noun free time and its activities
    Synonyms: chance, convenience, ease, freedom, holiday, idle hours, intermission, leave of absence, liberty, one’s own sweet time, opportunity, pause, quiet, range, recess, recreation, relaxation, repose, requiescence, respite, rest, retirement, sabbatical, scope, spare moments, spare time, time, time off, unemployment, vacant hour, vacation
    Antonyms: employment, work

Collocations

  • at leisure

    1- دارای وقت آزاد، فارغ‌البال، ماژدار، در آسایش 2- بدون عجله، سر فرصت، در موقع مناسب

  • at one's leisure

    هنگامی که شخص فرصت کافی دارد

ارجاع به لغت leisure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leisure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leisure

لغات نزدیک leisure

پیشنهاد بهبود معانی