گذشتهی ساده:
holidayedشکل سوم:
holidayedسومشخص مفرد:
holidaysوجه وصفی حال:
holidayingشکل جمع:
holidaysروز بیکاری، تعطیل، روز تعطیل، تعطیل مذهبی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In Islamic countries Friday is a holiday.
در کشورهای اسلامی جمعه روز تعطیل است.
summer holidays
تعطیلات تابستان
Nowruz holidays
تعطیلات نوروز
an official holiday
تعطیل رسمی
He is saving for the holidays.
او دارد برای ایام مرخصی پول میاندوزد.
Everybody is on holiday in August.
در ماه اوت همه در مرخصی هستند.
to make a holiday
جشن گرفتن
the holiday spirit
روحیهی شاد و عیدگونه
holiday clothes
لباس عید
a ten-year tax holiday
بخشودگی ده ساله از مالیات
They are holidaying in Keesh.
آنها تعطیلات خود را در کیش میگذرانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «holiday» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/holiday