شکل جمع:
jubileesسالگرد (خاص) (بهویژه پنجاهمین سالگرد)
The school's jubilee reunion brought together former students from five decades.
گردهمایی سالگرد مدرسه، دانشآموزان سابق پنج دهه را گرد هم آورد.
The couple celebrated their jubilee with a grand party.
این زوج سالگرد خود را با یک جشن بزرگ جشن گرفتند.
جشن سالگرد (بهویژه پنجاهمین سالگرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The school is planning a jubilee to honor its alumni from the past 50 years.
مدرسه در حال برنامهریزی جشنی برای تجلیل از دانشآموختگان خود از ۵۰ سال گذشته است.
The company's jubilee was a grand affair with music, dancing, and speeches.
جشن سالگرد این شرکت جشن بزرگی با موسیقی، رقص و سخنرانی بود.
موسم شادی، فصل سرور
The jubilee brought a sense of joy and unity to the community.
موسم شادی شادی و اتحاد را در جامعه به ارمغان آورد.
The whole town came together for the annual summer jubilee.
تمام شهر برای فصل سرور سالانهی تابستان گرد هم آمدند.
دین جوبیلی (باوری در یهودیت که طبق آن هر پنجاه سال یک بار سال رهایی عبریان رقم میخورد) (اغلب با حرف بزرگ)
The Jubilee was a time for celebrating freedom.
جوبیلی هنگام جشن آزادی بود.
The Jubilee was a reminder of God's covenant with the Israelites.
جوبیلی یادآور عهد خدا با بنیاسرائیل بود.
غذا و آشپزی جوبیلی (اشاره به نوعی سبک آشپزی که در آن با اضافه کردن مشروبات الکلی به غذا و درون ماهیتابهی داغ شعله ایجاد میکنند و غذا را طبخ میکنند) (اغلب با حرف بزرگ)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The jubilee steak sizzled.
استیک جوبیلی جلزوولز میکرد.
The jubilee cheesecake arrived at the table.
چیزکیک جوبیلی به میز رسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jubilee» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jubilee