هلهله، شادی، جشن، شادمانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our jubilation was short-lived as once again the patient's condition worsened.
شادی ما زیاد طول نکشید چون وضع بیمار دوباره رو به وخامت گذاشت.
Their jubilation lasted until dawn.
جشن و سرور آنها تا پگاه طول کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jubilation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jubilation